Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-02@12:10:53 GMT

فضيلت و اعمال اولين شب ماه رجب (ليلة الرّغائب)

تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۵۵۶۵۳

خبرگزاري آريا- ماه رجب فصل روييدن جوانه‌هاي عاشقانه زيستن و ماه شست‌وشوي دل و جان از زنگارهاي گناه و غفلت و آماده شدن براي ورود به ضيافت‌الله اعظم است.
به گزارش خبرگزاري آريا،کساني که دل در گرو محبت خدا نهاده‌اند، لحظه‌شماري مي‌کنند تا با ورود به ماه رجب و بهره‌مندي از برکات آن، به درک فيوضات ماه عظيم شعبان موفق شوند و پس از آن بتوانند مدال لياقت ورود به ضيافت الهي در ماه رمضان را دريافت کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


رعايت‌کنندگان حرمت ماه رجب و عاملان به اعمال آن را «رجبيون» مي‌نامند. همانا که در قيامت فرشته‌اي ندا مي‌دهد: «أين الرجبيون» کجايند افرادي که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالي از آن را انجام داده‌اند.
اعمال مشترک اين ماه
تعداد اين اعمالي که مخصوص روز معيني نيست، بلکه در تمام ماه انجام مي‌شود، زياد است از جمله:
در تمام ماه رجب، اين دعا را بخواند: يا مَنْ يَمْلِکُ حَوآئِجَ السّآئِلينَ، ويَعْلَمُ ضَميرَ الصّامِتينَ، لِکُلِّ مَسْئَلَة؛ اي که مالک حاجات خواستاراني و اي‌ که نهاد خاموشان داني براي هر خواسته‌اي، مِنْکَ سَمْعٌ حاضِرٌ وَجَوابٌ عَتيدٌ. اللّهُمَّ وَمَواعيدُکَ الصّادِقَةُ واَياديکَ الفاضِلَةُ؛ از جانب تو گوشي شنوا و پاسخي آماده است خدايا به حق وعده‌هاي راستت و نعمت‌هاي بسيار، وَ رَحْمَتُکَ الواسِعَةُ فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ محمد؛ و رحمت وسيعت از تو خواهم که درود فرستي بر محمّد و آل محمد، واَنْ تَقْضِيَ حَوائِجي لِلدُّنْيا وَالاْخِرَةِ، اِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْء قَديرٌ؛ و حوايج دنيا و آخرتم را برآوري که به راستي تو بر هر چيز توانايي.
همچنين رسول خدا (ص) فرموده‌اند: هر کس در ماه رجب 100 مرتبه بگويد «أَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذِي لا إلهَ إِلاّ هُوَ، وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» و در پايان صدقه‌اي بدهد، خداوند کارش را به رحمت و مغفرت پايان دهد و هر کس 400 مرتبه آن را بگويد فضيلت شهيدان را دارد.
همچنين ايشان فرمودند: کسي که در ماه رجب هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگويد، خداوند براي او حسنات فراواني مي‌نويسد.
در روايتي آمده است: «هر کس در ماه رجب، در وقت صبح، 70 مرتبه و شبانگاه نيز 70 مرتبه بگويد اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ اِلَيْهِ و پس از آن، دست‌ها را بلند کند و بگويد أَللّهُمَّ اغْفِرْ لي وَ تُبْ عَلَيَّ اگر در همان ماه رجب بميرد، خداوند از او راضي خواهد بود...».
در طول اين ماه هزار مرتبه بگويد «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ ذَاالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ مِنْ جَميعِ الذُّنُوبِ وَالاْثامِ» تا خداوند رحمان وي را بيامرزد.
«سيّد بن طاووس» در «اقبال» فضيلت فراواني براي خواندن سوره «قل هو الله احد» در ماه رجب نقل کرده است. از جمله از رسول خدا (ص) روايت کرده است که هر کس با نيت پاک در ماه رجب، 10 هزار مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، وارد عرصه قيامت شود در حالي که از گناه پاک باشد مانند روزي که از مادر متولد شده است و 70 فرشته به استقبال او مي‌آيند و به وي بشارت بهشت را مي‌دهند.
همچنين آن حضرت براي هزار بار خواندن سوره «قل هو الله احد» در اين ماه و حتي 100 بار نيز پاداش زيادي ذکر کرد.
در روايتي از رسول خدا (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «هر کس يک روز از ماه رجب را روزه بدارد و چهار رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت با يک سلام) و در رکعت اول 100 مرتبه «آية‌الکرسي» بخواند و در رکعت دوم 200 مرتبه «قل هو الله احد»، پيش از مردن جاي خود را در بهشت مي‌بيند و يا ديگري جاي او را ببيند (و براي او توصيف کند).
ليلة الرّغائب
اولين شب جمعه ماه رجب را «ليلة الرّغائب» گويند. رسول خدا (ص) در روايتي که فضيلت ماه رجب را بيان مي‌کرد، فرمودند: «از اولين شب جمعه ماه رجب غافل نشويد که فرشتگان آن را «ليلة الرغائب» ناميدند.»
آن‌گاه رسول خدا (ص) اعمالي را براي آن شب به اين کيفيت بيان فرمود: «روز پنج‌شنبه اول ماه را روزه مي‌گيري. چون شب جمعه فرا رسيد، ميان نماز مغرب و عشاء 12 رکعت نماز مي‌گزاري (هر دو رکعت به يک سلام) و در هر رکعت از آن، يک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنا انزلناه» و 12 مرتبه «قل هو الله احد» را مي‌خواني. پس از اتمام نماز 70 مرتبه مي‌گويي: أللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَ عَلي آلِهِ آنگاه به سجده مي‌روي و 70 بار مي‌گويي: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ» سپس سر از سجده برمي‌داري و 70 بار مي‌گويي: «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِيُّ الاْعْظَمُ» بار ديگر نيز به سجده مي‌روي و 70 مرتبه مي‌گويي: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ» آن‌گاه حاجت خود را مي‌طلبي که ان‌شاءالله برآورده خواهد شد.
رسول خدا (ص) در فضيلت اين اعمال فرمود: «کسي که چنين نمازي را بخواند، خداوند همه گناهانش را بيامرزد...»
عمره رجبيه
انجام «عمره» در ماه رجب فضيلت فراوان دارد. طبق روايات اهل بيت (ع) «عمره» در ماه رجب فضيلتي هم‌رديف حج (تمتع) دارد.
در روايتي از امام صادق (ع) آمده است: «اَفْضَلُ الْعُمْرَةِ، عُمْرَةُ رَجَب؛ با فضيلت‌ترين عمره، عمره در ماه رجب است.»
شب اول ماه
انجام اعمالي در اين شب با ارزش، مورد سفارش است.
اول: از رسول خدا (ص) نقل شده است که به هنگام رويت هلال ماه رجب، اين دعا را مي‌خواند: اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَيْنا بِالاَْمْنِ وَ الاْيمانِ، وَ السَّلامَةِ وَ الاِْسْلامِ، رَبّي وَ رَبُّکَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ؛ خدايا اين ماه را بر ما نو کن به امنيت و ايمان و سلامت و دين اسلام پروردگار من و پروردگار تو (اي ماه) خداي عزوجل است.
همچنين از آن حضرت نقل شده است که وقتي هلال ماه رجب را مي‌ديد، مي‌فرمودند: اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا في رَجَب وَ شَعْبانَ، وَ بَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ، وَ اَعِنّا عَلَي الصِّيامِ وَ الْقِيامِ، وَ حِفْظِ اللِّسانِ، وَ غَضِّ الْبَصَرِ، وَ لا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ؛ خدايا برکت ده بر ما در ماه رجب و شعبان و ما را به ماه رمضان برسان و کمک‌مان ده براي گرفتن روزه و شب زنده‌داري و نگهداري زبان و پوشيدن چشم و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگي و تشنگي قرار مده.
دوم: غسل کردن؛ مرحوم «سيّد بن طاووس» مي‌گويد در کتب «عبادات» روايتي از رسول خدا (ص) يافتم که آن حضرت فرمود: «هر کس درک کند ماه رجب را و در اول، وسط و آخر آن، غسل کند همانند روزي که از مادر متولد شده، از گناهان خارج گردد (و پاک شود.»)
سوم: زيارت امام حسين (ع) در اين شب فضيلت بسيار دارد.
چهارم: بعد از نماز مغرب، 20 رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به يک سلام) و در هر رکعت يک‌بار سوره «حمد» و يک‌بار سوره «توحيد» بخواند. رسول خدا (ص) در پاداش اين عمل فرمود: هر کس چنين کند، به خدا سوگند خودش، خانواده‌اش، مالش و فرزندانش محفوظ بمانند و از عذاب قبر پناه داده شود ... و در قيامت به سرعت از صراط بگذرد.
پنجم: بعد از نماز عشاء، دو رکعت نماز به‌جا آورد، در رکعت اول «حمد» و «الم نشرح» را يک مرتبه و سوره «قل هو الله احد» را سه مرتبه بخواند و در رکعت دوم، سوره‌هاي «حمد»، «اَلَم نشرح»، «قل هو الله احد» و «معوّذتين» (سوره‌هاي ناس و فلق) را يک‌بار بخواند و پس از سلام 30 مرتبه بگويد: «لا اله الاّ الله» و 30 مرتبه «صلوات» بفرستد.
رسول خدا (ص) فرمود: کسي که اين عمل را انجام دهد، خداوند گناهانش را مي‌آمرزد و از گناه پاک مي‌شود.
ششم: 30 رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به يک سلام) در هر رکعت يک مرتبه «حمد» و يک مرتبه «قل يا ايّها الکافرون» و سه مرتبه «قل هو الله احد» را بخواند. در روايتي رسول خدا (ص) فرمود: هر مرد و زن مومني چنين کند، خداوند تمام گناهان کوچک و بزرگ وي را مي‌آمرزد و تا سال بعد، خداوند نامش را در فهرست «نمازگزاران» مي‌نويسد و از نفاق پاک مي‌شود.
هفتم: احياي شب اول ماه؛ «شيخ طوسي» در «مصباح المتهجّد» از امام صادق (ع) از جدش از اميرمؤمنان علي (ع) نقل کرده است که آن حضرت دوست داشت که در چهار شب از شب‌هاي سال، فارغ از هر چيز، به عبادت بپردازد. شب اول ماه رجب، شب نيمه شعبان، شب عيد فطر و شب عيد قربان.
در حديثي ديگر، از امام صادق (ع) نقل شده است که: «تا مي‌تواني بر احياي شب‌هاي عيد فطر، عيد قربان و... شب اول رجب مراقبت کن.»
هشتم: خواندن دعايي که از امام جواد (ع) نقل شده است که فرمود: مستحب است انسان، در شب اول رجب، با اين کلمات، دعا کند: اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُکَ بِاَنَّکَ مَليکٌ، وَاَنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْء مُقْتَدِرٌ، وَاَنَّکَ ما تَشآءُ مِنْ أَمْر يَکُونَ، خدايا از تو خواهم به‌واسطه آن‌که تو فرمانروايي و تو بر هر چيز توانايي و تو هر کاري را بخواهي مي‌شود.
اَللّهُمَّ اِنّي اَتَوَجَّهُ اِلَيْکَ بِنَبِيِّکَ مُحَمَّد نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، خدايا من بسويت رو کنم به‌وسيله پيامبرت محمد پيامبر رحمت درود تو بر او و آلش.
يا مُحَمَّدُ يا رَسُولَ اللهِ، اِنّي اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَي اللهِ رَبِّکَ وَرَبِّي لِيُنْجِحَ بِکَ طَلِبَتي، اي محمد اي رسول خدا براستي من به تو رو آورده‌ام براي رفتن به درگاه خدا پروردگار من و تو تا بلکه بوسيله تو حاجت روا گردم...
شب سيزدهم
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند به اين امت سه ماه ارزشمند عطا کرد که به امت‌هاي قبل نداده بود و آن ماه‌ها، رجب، شعبان و ماه رمضان است و سه شب نيز به اين امت عنايت کرد که به امت‌هاي پيشين نداده بود و آن شب‌هاي سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه است و همچنين سه سوره (بافضيلت و پرمحتوا) به اين امت عطا کرد که به امت‌هاي سابق نداده بود و آن سوره‌هاي «يس»، «مُلک» و «توحيد» است، از اين رو هر کس که ميان اين سه فضيلت جمع کند، ميان بهترين عطاهاي اين امّت جمع کرده است.»
از امام (ع) سوال شد: «چگونه مي‌توان ميان آن‌ها جمع کرد؟»، فرمود: «در ليالي بيض (سه شب مزبور) در اين سه ماه نماز بخواند. به اين نحو که «در شب سيزدهم، دو رکعت نماز بگزارد و در هر رکعتي پس از سوره «حمد» اين سه سوره (يس، ملک و توحيد) را بخواند و در شب چهاردهم، چهار رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت به يک سلام) و در هر رکعتي «حمد» و «يس» و «ملک» و «توحيد» را بخواند و در شب پانزدهم، شش رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت به يک سلام) و همان سوره‌ها را در هر رکعت بخواند».
امام (ع) در فضيلت اين نمازها فرمود: «هر کس چنين کند فضيلت اين سه ماه را به دست آورده و خداوند همه گناهانش را جز شرک مي‌آمرزد.»
روز سيزدهم ماه
روز سيزدهم ماه رجب مصادف با ولادت اميرالمؤمنين علي (ع) است و اولين روز از ايام البيض است. روزه گرفتن در اين روز، و دو روز بعد، ثواب فراواني دارد و هر کس که بخواهد عمل «امّ داوود» را بجا آورد بايد اين روز را روزه بگيرد.
روز چهاردهم ماه
روزه گرفتن در اين روز پاداش فراواني دارد. در روايتي از رسول خدا (ص) مي‌خوانيم: «هرکس که روز چهاردهم ماه رجب را روزه بگيرد، خداوند پاداشي به وي عنايت کند که نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه بر قلبي خطور کرده باشد...»
شب نيمه ماه
اين شب، شب ارزشمندي است که چند عمل در آن وارد شده است:
اول: غسل
دوم: احياي آن شب به عبادت که فضيلت بسيار دارد
سوم: زيارت امام حسين (ع) که زيارت آن حضرت در شب و روز نيمه رجب مورد تأکيد قرار گرفته است.
چهارم: شش رکعت نماز بگزارد (هر دو رکعت با يک سلام) و در هر رکعتي «حمد» و «يس» و «ملک» و «توحيد» را بخواند.
پنجم: بجا آوردن 30 رکعت نماز که در هر رکعت يک مرتبه «حمد» و 10 مرتبه سوره «توحيد» را بخواند، در روايتي از رسول خدا (ص) پاداش فراواني براي اين نماز ذکر شده است.
ششم: 12 رکعت نماز (هر دو رکعت به يک سلام) و در هر رکعت يک بار «حمد» و يک بار «سوره» را مي‌خواني و پس از پايان نمازها هر يک از سوره‌هاي «حمد»، «فلق»، «ناس»، «توحيد» و «آية الکرسي» و همچنين سوره «قدر» را چهار مرتبه مي‌خواني و پس از آن، چهار مرتبه مي‌گويي: سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لاَ اِلهَ إِلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، سپس مي‌گويي: أللّهُ أللّهُ رَبِّي، لا أُشْرِکُ بِهِ شَيْئاً، ما شاءَ اللهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ.
روز نيمه رجب
روز مبارکي که در آن چند عمل وارد شده است:
1- غسل کردن.
2- زيارت امام حسين (ع)؛ در روايتي از محمد بن ابي نصر نقل شده است که از امام رضا (ع) سوال کردم: «در چه ماهي زيارت امام حسين (ع) بهتر است؟» فرمود: «در نيمه رجب و نيمه شعبان».
3- بجا آوردن نماز جناب سلمان (همان گونه که در اعمال روز اوّل ماه رجب گذشت.)
اعمال امّ داوود
از مهم‌ترين اعمال روز نيمه رجب، عمل «امّ داوود» است که به گفته علاّمه مجلسي: «شيخ صدوق»، «شيخ طوسي» و «سيّد بن طاووس» (ره) به سندهاي معتبر آن را نقل کرده‌اند. اين عمل براي برآمدن حاجات و رفع اندوه و غم، حل مشکلات و دفع ظلم ستمگران بسيار مؤثر است. (و به گفته «علامه مجلسي»، در کتاب «زاد المعاد»، بارها تجربه شده است.)
شب بيست و هفتم ماه رجب (شب مبعث)
شب مبعث از شب‌هاي مهم سال و بسيار ارزشمند است و اعمالي براي اين شب نقل شده است:
اوّل: غسل کردن در اين شب مستحب است.
دوم: «شيخ طوسي» در کتاب «مصباح المتهجّد» روايتي را از امام جواد (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «در ماه رجب، شبي است که از تمام آنچه که خورشيد بر آن مي‌تابد بهتر است و آن شب، شب «بيست و هفتم» ماه رجب است که در صبح اين شب، رسول خدا(ص) به رسالت مبعوث گرديد و از شيعيان ما هر کس در آن شب عملي را انجام دهد، پاداش آن به اندازه عمل 60 سال خواهد بود.»
از آن حضرت سوال شد: چه عملي در آن شب بهتر است؟
فرمود: پس از نماز «عشا» وقتي که خوابيدي، پيش از نيمه شب، يا پس از نيمه آن از خواب برمي‌خيزي و 12 رکعت نماز مي‌خواني، در هر رکعتي، سوره «حمد» و يک سوره از سوره‌هاي کوچک مفصل را مي‌خواني. آن‌گاه در هر دو رکعتي که سلام نماز را دادي، مي‌نشيني و هفت مرتبه سوره «حمد» و هفت مرتبه «معوّذتين» (سوره فلق و ناس) و سوره‌هاي «توحيد» و «کافرون» و سوره «قدر» و «آية الکرسي» را هر کدام هفت مرتبه مي‌خواني. آنگاه هر حاجتي که داري از خداوند طلب کن.
سوم: 12 رکعت نماز است که نحوه آن در اعمال شب نيمه رجب بيان شد.
چهارم: زيارت حضرت اميرمؤمنان علي (ع) در اين شب، از افضل اعمال است. براي آن حضرت، در اين شب سه زيارت نقل شده است.
روز بيست و هفتم ماه
بيست و هفتم رجب، روز مبعث است که روز بسيار شريف و با ارزشي است.
در روايتي از امام صادق (ع) روز مبعث به عنوان شريف‌ترين اعياد ياد شده است. در هر حال بزرگان براي اين روز، اعمالي ذکر کرده‌اند:
اول: غسل کردن در اين روز مستحب است.
دوم: روزه. اين روز در ميان روزهاي سال يکي از چهار روزي است که روزه گرفتن آن فضيلت بسيار دارد و پاداش فراواني براي آن نقل شده است. در روايتي از امام صادق (ع) مي‌خوانيم: «هر کس در روز بيست و هفتم رجب روزه بگيرد، خداوند براي او پاداش روزه 70 سال را مي‌نويسد».
سوم: زياد صلوات فرستادن. در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده است که: «در اين روز روزه مي‌گيري و بر محمد و آلش زياد صلوات مي‌فرستي.»
چهارم: زيارت رسول خدا و امير مؤمنان (عليهما السلام) است.
پنجم: 12 رکعت نماز است. از «ريّان بن صلت» نقل شده است که هنگامي که امام محمد تقي (ع) در بغداد بود، روز نيمه رجب و روز بيست و هفتم رجب را روزه مي‌گرفت و همه ملازمان و ياران آن حضرت نيز روزه گرفتند. آن‌گاه به ما فرمودند، 12 رکعت نماز بجا آوريم (هر دو رکعت به يک سلام) که در هر رکعت، «حمد» و «سوره‌اي» بخوانيم و هنگامي که نمازها به پايان رسيد، هر يک از سوره‌هاي حمد، توحيد و معوّذتين (فلق و ناس) را چهار مرتبه بخوانيم، آن‌گاه چهار مرتبه گفته شود: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ، وَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ; و چهار مرتبه: اَللهُ اَللهُ رَبِّي لا اُشْرِکُ بِهِ شَيْئاً و چهار مرتبه: لا اُشْرِکُ بِرَبّي اَحَداً.
ششم: 12 رکعت نماز ديگر. «شيخ طوسي» از حسين بن روح (رحمه الله) روايت کرده است که در اين روز 12 رکعت نماز بجا مي‌آوري و در هر رکعت حمد و هر سوره‌اي که خواستي مي‌خواني و پس از هر دو رکعت و سلام نماز، مي‌خواني: اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً، وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ شَريکٌ في الْمُلْکِ، وَ لَمْ يَکُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ، وَکَبِّرْهُ تَکْبيراً، يا عُدَّتي في مُدَّتي يا وَليّي في نِعْمَتي، يا غِياثي في رَغْبَتي، يا نَجاحي في حاجَتي ياحافِظي في غَيْبَتي، ياکافِيَّ (کافِيَ) في وَحْدَتي، يااُنْسي في وَحْشَتي اَنْتَ السّاتِرُ عَوْرَتي فَلَکَ الْحَمْدُ، وَ اَنْتَ الْمُقيلُ عَثْرَتي فَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتي فَلَکَ الْحَمْدُ، صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاسْتُرْ عَوْرَتي، وَ آمِنْ رَوْعَتي، وَ اَقِلْني عَثْرَتي، وَ اصْفَحْ عَنْ جُرْمي، وَتَجاوَزْ عَنْ سَيِّئاتي في اَصْحابِ الْجَنَّةِ، وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذي کانُوا يُوعَدُونَ.
وقتي که نماز و دعا پايان يافت، هر يک از سوره‌هاي حمد، اخلاص، معوّذتين، کافرون، انّاانزلناه و آية الکرسي را هفت مرتبه مي‌خواني. سپس هفت بار مي‌گويي: لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ، وَسُبْحانَ اللهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللهِ و آن‌گاه هفت مرتبه مي‌گويي: اَللهُ اَللهُ رَبِّي لا اُشْرِکُ بِهِ شَيْئاً. پس از آن، هرچه از خدا مي‌خواهي طلب نما.
هفتم: دعايي است که وقتي امام موسي بن جعفر (ع) را در روز 27 رجب سال 179 هجري از مدينه به سوي بغداد حرکت دادند، آن را خواند: يا مَنْ اَمَرَ بِالْعَفْوِ وَالتَّجاوُزِ، وَضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَالتَّجاوُزَ، يا مَنْ عَفي وَتَجاوَزَ، اُعْفُ عَنّي وَتَجاوَزْ يا کَريمُ، اَللّهُمَّ وَقَدْ اَکْدَي الطَّلَبُ، وَاَعْيَتِ الْحيلَةُ وَالْمَذْهَبُ، وَدَرَسَتِ الاْمالُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ اِلاَّ مِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَريکَ لَکَ...
روز آخر ماه
در اين روز، نماز جناب سلمان را بجا مي‌آوري. همچنين روزه نيز در اين روز پاداش فراوان دارد، امام رضا (ع) فرمود: «هر کس روز آخر ماه رجب را روزه بگيرد، خداوند گناهانش را مي‌آمرزد».

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۵۵۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خبرنگاری که معلم شد

ایسنا/همدان من امروز روزگار معلمی را زندگی می‌کنم که یکی از بزرگترین مسئولیت‌های جامعه روی دوشش سنگینی می‌کند؛ مسئولیت تربیت و آموزش کودکانی که تک‌تک‌شان آجری هستند برای ساختن آینده این سرزمین.

اینکه هر روز باید دفترهای ۳۰ دانش‌آموز را ورق بزنم، در کتاب‌های نگارش‌شان بازخورد بنویسم، حواسم به دستخط‌شان باشد، جمع و تفریق فرآیندی را بارها و بارها روی تخته بنویسم و تمرین کنم. محور اعداد را با گچ روی زمین بکشم. یک سیب را در کلاس به چهار قسمت مساوی تقسیم کنم و کسر را توضیح بدهم. حواسم باشد وارد کلاس می‌شوند سلام دهند و در بزنند، به یکدیگر احترام بگذارند، در دعواهای بچگانه‌شان میانجی‌گری کنم، در پیدا کردن مداد و پاکنی که مدام گم می‌کنند، به آنها کمک کنم، با دل‌دردهای اول صبحشان همدردی کنم و با خوشحالی‌هایشان موقع گرفتن نمره خیلی خوب، بخندم. در یک روستای دور و محروم که فقط تا کلاس نهم مدرسه دارند، امید را در دلشان زنده نگه دارم. حواسم به زهرا باشد که پدرش را بر اثر اعتیاد از دست داده و مادرش آنها رها کرده و رفته است طوری‌ که دانش‌آموزان دیگر احساس نکنند بین زهرا با آنها فرق می‌گذارم و در عین حال رفتار ترحم‌آمیزی نداشته باشم یا فاطمه که از همه فاصله می‌گیرد و آنقدر خجالتی است که با کسی دوست نمی‌شود. صبور باشم موقع اجازه‌های گاه و بیگاهشان برای خوردن آب و دستشویی رفتن یا با حرف‌های بی‌ربطشان موقع تدریس.

از ذوقشان موقع امضایی که به شکل پروانه و بادبادک در دفترهایشان می‌کشم، لذت ببرم و کیف کنم. از وضعیت خانوادگی تک‌تک‌شان مطلع شوم و به آنها بفهمانم که قالی‌بافی، فروشندگی، خانه‌داری و کشاورزی هم به اندازه پزشکی و مهندسی قابل احترام است و مهم نیست که پزشک باشی یا کشاورز؛ مهم این است که به اندازه توانت بتوانی وطنت را بسازی، حتی به اندازه یک آجر. اینها همه لحظه‌هایی از زندگی کاری یک معلم است و زندگی من امروز به شیرینی طعم نصف کلوچه‌ای است که زنگ تفریح با اصرار روی میزم می‌گذارند و می‌روند.

من فرنوش هستم، کسی که با تمام عشق و علاقه به سمت شغل شریف آموزگاری گرویده و تک تک روزها را با جان و دل نفس می‌کشم و پرودگار را شاکرم از بودن در جمعی که روحشان به لطافت باران بهاری است... 

حال می‌خواهم چند خاطره از روزهای معلمی‌ را برایتان بازگو کنم، خاطراتی ناب که توسط فرشته‌های زمینی‌ام رقم خورده و محال است از ذهنم خارج شوند.

مقنعه‌اش را جلوی آینه توی راهرو مرتب می‌کرد. کمی گشاد بود و هر چه جلو می‌آورد هنوز هم چند تار مو پیدا بود. چادر نماز دستم بود و داشتم به طرف نمازخانه می‌رفتم. همین که مرا در آینه دید، برگشت سمتم و گفت: «خانم، مقنعه مرا درست می‌کنی؟ هر کار می‌کنم نمی‌شود».

مقنعه را جلوتر آوردم کنارش را تا زدم و مرتب کردم. با هم رفتیم به طرف نمازخانه. بچه‌ها چادرهای گل گلی و سفیدشان را سر کرده بودند و منتظر بودند. چند نفری هم که چادر نداشتند، صف آخر ایستاده بودند. روز قبل گفته بودم فردا چادر رنگی بیاورید. بماند که نیم ساعت از وقت کلاس به اینکه چادر چه رنگی باشد؟ گل‌هایش سفید باشد یا صورتی؟ اگر چادر خواهرم باشد ایراد دارد؟ اگر نداشته باشم و مشکی سر کنم دعوا نمی‌کنید؟ و ... گذشت.

مقنعه‌ام را مرتب کردم و چادرم را سر کردم. همه دستشان رفت به مقنعه‌هایشان و جلو کشیدند. بعد چادر را سر کردند و ایستادیم برای اقامه نماز. چشمانشان برق می‌زد؛ به چادرهای یکدیگر نگاه می‌کردند و در مورد رنگ گل‌هایش نظر می‌دادند. هنگام شروع نماز صدای خنده‌های یواشکی و پچ‌پچ‌هایشان را از جلو می‌شنیدم، شاید این اولین‌باری بود که از صدای خنده و پچ‌پچ یک نفر در صف نماز ذوق می‌کردم. من می‌خواندم و آنها تکرار می‌کردند. این اولین‌بار بود که نماز خواندن را تجربه می‌کردند. هنوز به سن تکلیف نرسیدند اما خواندن یک نماز دو رکعتی را یاد می‌گیرند. از آن روز به بعد که کم‌کم یاد می‌گرفتند چگونه نماز بخوانند، بدون اینکه از آنها بخواهم چادر می‌آوردند تا زنگ آخر به نمازخانه برویم.

زنگ آخر بود. مشغول نوشتن تکالیفشان بودند. فهیمه جلوتر از بقیه همه را نوشت و وسایل‌اش را نصفه نیمه جمع کرد و کوله‌پشتی‌اش را انداخت و آماده رفتن شد. یکی از بچه‌ها از ته کلاس داد زد: «خانم، خانم، غلط گیرت دست فهیمه است، خودم دیدم توی دستش گرفته. همان که دیروز گفتی گم شده، اگر کسی دید برایم بیاورد.»
فهیمه دست‌پاچه شد، همانجا که بود ایستاد. چشمانش گرد شد، بلند شدم و به سمتش رفتم غلط گیر دستش بود. گفتم: «این را پدرش برایش خریده است. مال من نیست. البته نباید مدرسه بیاورد چون شما فعلاً با خودکار نمی‌نویسید پس نیازی به غلط گیر نیست.»

همه دوباره مشغول نوشتن تکالیف شدند، چند دقیقه گذشت و غلط گیر همانطور در دستانش بود. نگاهش را از من می‌دزدید و ایستاده بود تا زنگ بخورد و برود.
کنارش ایستادم و او را بیرون بردم. با هم حرف زدیم، اولش انکار کرد و می‌گفت مال خودم است اما دست آخر غلط گیر را پس داد و عذرخواهی کرد. گفت: «دیگر تکرار نمی‌شود.»

روزی دیگر، زنگ تفریح بود؛ در دفتر نشسته بودم و چای می‌خوردم. صدای داد و فریاد چند تا از بچه‌ها را پشت در شنیدم. صدا آشنا بود. بلند شدم در را باز کردم ببینم چه خبر است؛ چند تا از بچه‌ها دست فهیمه را گرفته بودند و کشان کشان به طرف دفتر می‌آوردند. یکی‌شان با داد و فریاد گفت: «خانم آبمیوه من را از توی کیفم دزدیده، رفته بود پشت حیاط مدرسه داشت آن را می‌خورد که دیدمش. مادرم صبح برایم خرید. من آبمیوه‌ام را می‌خواهم».

یک آبمیوه با طعم پرتقال دستش بود که تا نصفه خورده بود. صورت آفتاب سوخته‌اش که در بعضی قسمت‌ها رد مغز سیاه مداد روی آن بود، خیس شده بود؛ همین‌طور اشک می‌ریخت، سرش پایین بود و نگاهم نمی‌کرد؛ گفت: «خانم به خدا آبمیوه مال خودم است، صبح پدربزرگم برایم خریده.» آوردمش داخل دفتر از دستش عصبانی بودم، صدایم را بلند کردم. او به من قول داده بود. بعد از کلی بحث، معلوم شد که بله فهیمه آبمیوه را بدون اجازه و یواشکی از توی کیف دوستش برداشته بود.

پدر فهیمه وضع مالی خوبی داشت اما مشکلات خانوادگی زیادی داشتند. با او حرف زدم، برای بار دوم قول داد که دیگر تکرار نمی‌شود. از او خواستم برای آینار که آبمیوه‌اش را برداشته یک جوری جبران کند. گفتم: «اگر چیزی نیاز داشتی به خودم بگو تا راه‌حلی برایش پیدا کنیم».

فردای آن روز که به مدرسه آمد یک کارت بانکی دستش بود. سرکلاس مدام ناخنش را می‌جوید و لب‌هایش را گاز می‌گرفت. تمرکز نداشت و حواسش این طرف و آن طرف بود. زنگ تفریح او را صدا کردم. صدایش می‌لرزید. نگذاشت حرف بزنم می‌دانست می‌خواهم چه بگویم. گفت: «خانم به خدا مغازه بسته بود. همین الان از این عمو حسن بگیرم؟ مغازه‌اش همینجاست روبروی مدرسه»، گفتم: «نمی‌شود از مدرسه بیرون بروی. فردا بخر»، گفت: «نه نه، امروز این کارت را دستم دادند فردا دیگر نمی‌دهند.» رفت اما مغازه آبمیوه نداشت به او گفتم: «با آینار حرف بزن و راهی پیدا کن تا برایش جبران کنی».

توی حیاط با هم راه می‌رفتند و دستشان را انداخته بودند دور گردن یکدیگر. آینار او را بخشیده بود و فهیمه هم دو تا بادکنک به او هدیه داده بود.

درسش نسبت به قبل اُفت کرده بود. لباس‌هایش نامرتب بود. مقنعه‌اش همیشه لکه داشت؛ دو سه روز بود که بعضی دفتر و کتاب‌هایش را جا می‌گذاشت. چند بار در کلاس با شعر و داستان درباره اهمیت پاکیزگی و نظافت شخصی گفته بودم اما فایده نداشت.

زنگ آخر که صدایش کردم و از او خواستم فردا با مادرش به مدرسه بیاید تا با او حرف بزنم، گفت: «خانم مادرم خانه نیست، رفته قهر. بعضی از کتاب‌هایم خانه است اما من می‌روم خانه پدربزرگ پیش مادرم. در خانه‌مان قفل است؛ نمی‌توانم بروم کتاب‌هایم را بیاورم».

گفتم: «خب پدرت کجاست؟» لبخند زد و گفت: «پدرم شیراز است، اصلاً خانه نیست. مادرم هم با عمو و پدربزرگم که با ما زندگی می‌کنند، دعوایش شد و رفت قهر».
بعدها فهمیدم پدرش مدتی در کمپ ترک اعتیاد بوده است.

یک روز با دمپایی آمد مدرسه. همه بچه‌ها دورش جمع شده بودند. زنگ تفریح صدایش کردم. سرش را پایین انداخت و آرام گفت: «خانم با عجله آمدم مدرسه، برای همین دمپایی پوشیدم».

اما روز بعد هم دمپایی پوشیده بود و همینطور روز بعدش. همین که آمدم با او حرف بزنم پرید وسط حرفم و گفت: «خانم راستش یک کتونی داشتم که به پایم تنگ شده، پایم را اذیت می‌کند، مجبور شدم دمپایی بپوشم. مادرم گفته فعلاً نمی‌توانم برایت کفش بخرم»...

اینها تنها بخشی از مشکلاتی است که یک معلم با آنها دست و پنج نرم می‌کند. معلمی که هر روز با یک مینی‌بوس ۴۰ کیلومتر راه را طی می‌کند تا «بابا آب داد» را برای ۲۳ دانش‌آموزی که چشم به راه آمدنش هستند و دم در مینی‌بوس ایستادند، مشق کند. معلمی که با غم و غصه‌های بچه‌هایش گریه می‌کند و با خنده‌هایشان می‌خندد. معلمی که گرچه کلاسش کوچک اما گرم است به گرمای تنور زنان روستایی. کلاس من شاید پروژکتور نداشته باشد اما آواز خوش پرندگان از حیاط مدرسه، برای بچه‌هایم یک ویدئو زنده است.

اینجا روستا است؛ شاید هیچ کدام از امکانات شهر را نداشته باشد، شاید کتاب‌هایمان را به زور در قفسه کوچک گوشه کلاس که حکم کتابخانه دارد، جا کرده باشیم و در کمد معلم همیشه باز باشد چون فقل ندارد، کلاس‌هایمان کوچک است آنقدر که نمی‌توانیم موقع املاء در کلاس قدم بزنیم و همه بچه‌ها را رصد کنیم و به زور از بین نیمکت‌ها رد می‌شویم، هم باید معلم ورزش باشیم، هم مربی بهداشت و هم معلم پرورشی. زنگ ورزش که می‌شود دنیای بچه‌هایم همان توپ کم باد و چند تا طناب است که با شوق به حیاط می‌برند اما من خوشحالم که در کنارشان هستم. خوشحالم از اینکه امسال در این نقطه از سرزمین همیشه سرافرازم ایران، ۲۳ دختر زیبا و معصوم هر روز چشم به راه جاده‌اند تا معلمشان از همان مینی‌بوس نارنجی پیاده شود و کیفش را دستشان بگیرند و به همان کلاس کوچک و گرم ببرند.

یکی‌شان برایم نوشته بود: «آرزوی معلم این است که ما درس بخوانیم، این طوری وقتی بزرگ می‌شویم، آدم موفقی می‌شویم و پیروز و سربلند زندگی می‌کنیم و به انسان‌های دیگر هم کمک و خدمت می‌کنیم.»

یادش بخیر، سال ۱۳۹۸ بود که از رشته شیمی در دانشگاه اراک فارغ‌التحصیل شدم و به ملایر برگشتم. عشق و علاقه‌ام به کار خبر و رسانه سبب شد از شهریورماه سال ۱۳۹۹ در ایسنا مشغول بکار شوم. اما اول مهر که می‌شد به شوق دیدن دانش‌آموزانی که با زحمت کیف مدرسه‌شان را حمل می‌کردند و با شوق برای آغاز سالتحصیلی جدید راهی مدرسه می‌شدند، قند در دلم آب می‌شد. نمی‌خواستم خبرنگاری را رها کنم اما ته دلم به مدرسه و کلاس گره خورده بود، بالاخره مهرماه ۱۴۰۰ به مدرسه رفتم و به عنوان معلم کلاس سوم مشغول بکار شدم. دو سال در مدرسه غیرانتفاعی، ضرب و تقسیم را در کنار بچه‌هایم درس دادم و مهرماه ۱۴۰۲، به طور رسمی وارد آموزش و پرورش شدم و امسال در دبستانی خدمت می‌کنم. شاید اولش کمی برایم سخت بود این همه راه و سختی‌های روستا اما حالا با جرأت می‌گویم اگر هزار بار به عقب بازگردم هنوز هم همین روستا و همین مدرسه و همین دانش‌آموزان را انتخاب می‌کنم.

و حالا سه سال است که یک معلم شده‌ام، یک معلم خبرنگار و عشق معلمی‌ام با قلم خبرنگاری گره خورده است؛ به خود می‌بالم از اینکه پا جای قدم‌های فداکارانی چون حمیدرضا گنگوزهی، اکبر عابدی، حسن امیدزاده، کاظم صفرزاده، حمیده دانش و محمود واعظی‌نسب می‌گذارم. 

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • با توافق الاتحاد: بنزما به رئال بازگشت (عکس)
  • آثار شهید مطهری عقل را تسلیم و دل را راضی می‌کند
  • طریقه خواندن نماز شب و فضیلت آن
  • خبرنگاری که معلم شد
  • برگزاری دوره تربیت معلم تدبر سوره‌ای قرآن در مشهد
  • با حل مشکلات مردم اعتماد عمومی را افزایش دهید
  • ارمغان روانشناسان و مشاوران، بهرورزی و فضیلت مندی در زندگی
  • دستگاه قضا با حل مشکلات مردم اعتماد عمومی را افزایش دهد
  • فرصت انتقام برای گل‎گهر در حذفی مهیا شد
  • ارمغان روانشناسان و مشاوران، بهرورزی و فضیلت مندی در زندگی